داستان امیر ارسلان نامدار
امیر ارسلان نامدار
امیرارسلان نامدار یکی از مشهورترین داستانهای عامیانه به زبان فارسی است.
این داستان را میرزا محمدعلی نقیبالممالک، قصه گوی ناصرالدینشاه قاجار برای وی میگفت و در این هنگام فخرالدوله، دختر ناصرالدین شاه پشت در نیمه باز اتاق خواجه سرایان مینشست و ماجراها را بادقت مکتوب میکرد و برای آنها نقاشی میکشید. داستان امیر ارسلان اینگونه برجا مانده است. دو داستان دیگر نقیب الممالک عبارتاند از «داستانهای ملک جمشید» و «زرین ملک». در جای جای متن کتاب شعرهای متنوعی آمده که حس خوبی را به خواننده منتقل میکند. از روی کتاب فیلمی هم در دههٔ ۱۳۳۰ ساخته شد که بسیار پرفروش بود و یک سال بر پردهٔ سینماها بود.
امیرارسلان نامدار در دیگر زبانها
در سال ۱۹۸۶ یوشیکی تاناکا داستاننویس مشهور ژاپنی امیرارسلان نامدار را به ژاپنی بازنویسی کرد. این کتاب Arslan Senki アルスラーン戦記 یکی از پرفروش ترین کتابهای داستانی ژاپن شدو بعدها سریال آنیمهای ازروی آن ساختند.[۲]
خلاصه داستان
ملک شاه رومی در جنگ با سلاطین متجاوز کشته میشود. همسر باردارش میگریزد و با خواجه نعمان تاجر مصری آشنا میشود و ازدواج میکند. چندی بعد فرزندی را که از ملک شاه در شکم دارد به دنیا میآورد و نامش را امیرارسلان میگذارند. امیرارسلان پسر بسیار زیبا و شجاعی است که همه دوستش دارند. سالها بعد وقتی امیرارسلان پی میبرد که پدرش ملک شاه بوده، به روم لشکر میکشد تا تاج و تخت پدر را بازپس گیرد و در همین لشکرکشی عکس فرخ لقا دختر پطرس خان فرنگی را میبیند و یک دل نه صد دل عاشق او میگردد و به جستجویش رهسپار فرنگ میشود. شاه فرنگ دو وزیر ماهر در رمل و اسطرلاب به نام شمس وزیر و قمر وزیر دارد که شمس با امیر ارسلان موافق و قمر مخالف است. بر اثر شرارتهای قمر وزیر، فرخ لقا به دست دیوان و عفریتها گرفتار میشود و امیرارسلان راهی نجات او از سرزمین جادو میگردد و... شرح جنگهای امیرارسلان با فولادزره و ریحانه جادو و... را داریم. ریحانه و مرجانه و سهیل از شخصیتهای منفی کتاب هستند.